باز ان کودک احساساتی
با دلم بازی کرد
باز از پشت نقاب تردید
خاطرات دلک ام را سر زد
خواست اندازه تنهایی من
بادبانی باشد
و سراسر همه فصل نبودن ها را
باد باشد و نسیمی باشد
خواست اما نه فقط با رویا
بلکه از اوج زمستان سر زد
و شقایق ها را به تماشای بهاران اورد
.
.
.
گرچه او می دانست
همه تنهایی ِ من ، اوج زمستانی اوست
گودرزی