ساده می شوم
صاف و ساده و زلال ؛
عشق می ورزم به نگاه ات
و می اندیشم به سکوتت ؛
دست هایت را باز و بسته می کنم
در خیال ِ کوچکم
و می گذارم زیر گردنم
و مبهوت و ارام بی هیچ گلایه ای
ساکت می شوم ؛
تا وجودت را احساس کنم
از اعماق وجودم
به یاد روزگار ِ سادگی
همان روزگاری که پابرهنه در خیالت
فریاد می زدم" دوستت دارم تا ابد "
و تو از ته دلت می خندیدی
درست مثل من ؛
همانقدر ساده و صمیمی
گرچه !!....
جنس خنده هایمان فرق می کرد
من از سادگی می خندیدم
و تو به سادگی ِ من
شاعر:مهدی گودرزی "رها"
سلام
بسیارزیبابود
وکلامت جای تردیدباقی نخواهدگذاشت
برای
من
وما
موفق باشیدوهمیشه سبز
سلام زهرا خانم
ممنونم از حضورت
همیشه سبز باشی