سالهاست منتظر روزهای بهتریم...

این روزها نیز به هوای آن روزها بگذرد...

بی خیال هرچی که هست..

خیال پوچ

ذهنی خسته، آشفته،پر از هیاهو

میگویند هر آنچه از دل برآید بر دل می‌نشیند..

جایی عمیق در اعماق وجودم، هوایِ هوایی به دور از همه و همه‌چیز را می‌خواهد تا نفس بکشد..

نفس بکشد تا بداند دیگر مبتلا به دلی نیست

مبتلا به غمی برخلاف چهره‌ای خنده رو نیست....

ای کاش آسمان هم بغض کند تا چشمان تر من سویی نداشته باشد...

#سین_کاف

ویرانگر

در غایت قصه‌ی ما غصه‌ها دل می‌برند

غصه‌ی ما نیز دل ما برد و به چشم اشک نشاند...

ای ویرانگر زمان، چشمِ ما خشک شده دلِ ما در هوای نفسی تازه، نفش می‌کشد؛

اکنون آرام بگیــر و بنشین در تماشا...

#سین_کاف

اگزما

فریاد بزن از صدای نهفته در گلو تا زخم‌های مشهود دل...

http://sinkaf.blogfa.com

اگزما

لبخندی ب عریضی دردی که بر دل بنشسته و با سکوت خود هزار معنا را معنا می‌کند.

#سین_کاف

در حوالی رهگذران

شب را دوست دارم! چون ديگر رهگذري از كوچه پس كو چه هاي شهرم نمي گذرد تا سر گرداني مرا ببيند . چون انتها را نمي بينم .تا براي رسيدن به آن اشتياقي نداشته باشم شب را دوست دارم چون ديگر هيچ عابري از دور اشك هاي يخ زده ام را در گوشه چشمان بي فروغم نمي بيند.

#سین_کاف

http://sinkaf.blogfa.com

سودای خیال

مرا هیاهویی است از اندیشه‌های بی پایان از پیچ و خمِ پیچیدگیِ پیچشِ زلفِ روزگار
از بغض‌های خفته و نهان اندر گلو تا دست‌های ناتوان
از گرداب حاضرِغائب تا طغیان غائبِ حاضر
دردهایی که بر دلم بنشسته از سکوتِ دل های پرتمنا
اما مائیم و مائیم و مائیم

یک زندگی حسرت..
در حسرت برای زندگی..


#سین_کاف


http://sinkaf.blogfa.com

اگزما

برای رهایی از خیال خود را به دست خواب میسپارم..

خرسند باد اویی که پیروز می‌شود

http://sinkaf.blogfa.com

سودای خیال

برای این ره مسافت‌ها را باید طی کرد...

شاید پس از سال‌ها به خود بگویی من کیستم؟!

سؤالی برای آغاز تنهایی؟!

یا

سؤالی برای پایان تنهایی؟!

شاید آغازِ پایانِ دادن به خود

http://sinkaf.blogfa.com

در حوالی خود

آنکه نبود، هست شد...

هست بود، فنا شد...

بنویس از زبان هرکس بر دلی با وصله و پینه تا وصله‌ها جان دوباره‌ی دل را مرهمی عمیق برخورد ببینند

نمی‌خواهم خود را در دره‌ای رها کنم؛ بلکه اکنون خودم از خودم رهانیده شده‌ام...

نوشته: سین_کاف